ما دفاعآخرهای جمهوری اسلامی نیستیم!
پیام داد: «وقتی میخوایم کلید رو بچرخونیم توی درِ (…) قبلش حساب شماها رو میرسیم. ولی اگر از دستمون در رفتید، اینکه کجا میرید قایم میشید دیدن داره.»
برای او نوشتم و اینجا هم مینویسم:
زرشک!
ما دفاعآخرهای جمهوری اسلامی نیستیم! و انقدر بیغیرت که شماها به نزدیکیهای آنجا برسید و ما همچنان زنده باشیم.
ما دفاعآخرهای جمهوری اسلامی نیستیم! که اگر از ما گذشتید، نوبت ستون خیمه انقلاب برسد.
ما دفاعآخرهای جمهوری اسلامی نیستیم! و نه تنها نزدیک دورازههای ما، که حتی اگر به نزدیکی میانههای زمین هم رسیده باشید یعنی اینکه قبلش از ما گذشتهاید.
توهم برتان ندارد که بازی به شش قدم ما رسیده است!
اینکه ما هنوز هستیم و شما با ما درگیرید و از پسمان بر نمیآیید یعنی توپ توی شش قدم شماست!
اینکه هنوز دارید زور میزنید هر جوری شده -ولو با زدن زیر توپ- خطر را از دم دروازهتان دور کنید و به گلر و خط دفاعیتان فرصت نفس کشیدن بدهید، یعنی ما داریم در یکی دو متری تیرکهای دروازه شما میجنگیم.
که اگر حتی توانسته بودید توپ را وسط زمین بیاورید لازم نبود از داور و تماشاچی و توپ جمع کن و عکاسهای دور زمین و… برای شلوغ کردن فضا و فلاش انداختن در چشم بازیکنها و بطری پرت کردن وسط زمین و آب نرساندن و… استفاده کنید.
اینکه جبهه کفر همه چیزش را به میدان آورده، یعنی همه چیزش به خطر افتاده!
ما دفاعآخرهای جمهوری اسلامی نیستیم!
و فکر نکنید که همینطور مینشینیم نگاه میکنیم که چطور قدم به قدم و متر به متر توپ را جلو میآورید و به دروازه ما نزدیک میشوید.
اینکه خیال میکنید ما حاصل مجاهدت و خون دل خوردنها و شکنجهشدنها و آوارگی کشیدنهای چند هزار ساله را راحت تحویلتان میدهیم و با چهارتا هشتگ زدن و تشتک پراندن، چشم بر کور شدن چشم امید مظلومان و مسنضعفان جهان میبندیم، معلوم است هنوز نفهمیدهاید چند چندیم!
اینکه فکر میکنید همه اینها را به رسانهنفهمی خودیها و شوتبازی نخودیها و پرخوری باخودیها میفروشیم و میگوییم حالا که اینطور است پس به ما چه، کور خواندهاید.
ما دفاعآخرهای جمهوری اسلامی نیستیم!
و فرض محال هم محال نیست؛
پس اگر یک روز نه اینکه جمهوری اسلامی نباشد، که حتی قرار باشد نباشد، مطمئن باشید ما آن روز نیستیم و خیلی قبلترش بر بدنهای ما اسب دواندهاید.
تا ما هستیم نوبت به بنیهاشم نمیرسد… چه برسد به خیمهها….
یادداشتی که خواندید به قلم آقای محمدرضا شهبازی در کانال نوشته های ایشان که ماهبندان (mahbandan ) نام دارد منتشر شده است. برای دیدن این یادداشت در تلگرام روی این لینک بزنید